در آن سوی دیوار های زمان و مکان
در آن سوی دیوار های زمان و مکان
شهری است به نام شهر احد
تنها راه ورود به آن مردن است
تنها رنگ آن بیرنگی
تنها قانون آن عشق
در آنجا روزها همه عید اند
و اضداد در آشتی
آب آن آب حیات است
و نان آن نور
در میدان مرکزی آن حوضی است با فواره ای از اساطیر زمان
و ساکنان آن پس از وضو گرفتن در آب آن حوض نمازی بیکلام میخوانند و در برابر خود به سجده میروند