ذهن ما زندان است ما در آن زندانی
قفل آن را بشکن در آن را بگشای
و برون آی ازین دخمه ی ظلمانی
نگشایی گل من
خویش را حبس در آن خواهی کرد
همدم جهل در آن خواهی شد
همدم دانش و دانایی محدوده خویش
و در این ویرانی همچنان تنگ نظر می مانی
هر کسی در قفس ذهنی خود زندانی است
در زمین مردمان خانه مکن
کار خود کن، کار بیگانه مکن
کیست بیگانه؟ تن خاکی تو
کز برای اوست غمناکی تو