انــوشـــه

یـــاد نــــامــه از یـگ گــــل پـرپـرشــده

انــوشـــه

یـــاد نــــامــه از یـگ گــــل پـرپـرشــده

فریاد

خانه‌ام آتش گرفته‌ست، آتشی جانسوز
هر طرف می‌سوزد این آتش
پرده‌ها و فرش‌ها را ، تارشان با پود
من به هر سو می‌دوم گریان
در لهیب آتش پر دود

ادامه مطلب ...

یاد باد

 

یاد  باد  آن  که  سر کوى  توام منزل بود   

     

دیده را روشنى از خاک درت حاصل بود   

 

ادامه مطلب ...

عزم آن دارم که امشب نیمه مست

ادامه مطلب ...

فراق

شب فراق که داند که تا سحر چند است

مگر کسی که به زندان عشق دربند است

ادامه مطلب ...